مراقبت از بیماران سکته مغزی و مراحل ریکاوری

افرادی که دچار سکته مغزی می‌شوند، معمولاً تا چند ماه بعد از این اتفاق با مشکلات زیادی روبرو هستند. این دوره‌ی گذرا، نیازمند پیدا کردن یک چشم‌انداز کاملاً جدید برای انجام مراقبت‌ها، فعالیت‌های روزمره و اولویت‌های زندگی است. علاوه‌براین، مشاهده‌ی فرد سالمندی که دچار این تغییرات جسمی و روحی می‌شود، بسیار برای اعضای خانواده و دیگر افراد جامعه، دردناک است. با این وجود، مطالعه و درک تحقیقات وسیع و موفقی که در زمینه‌ی بازتوانی و مراقبت از بیماران سکته مغزی انجام شده است، میزان امید فرد و خانواده‌ی او را برای پیمودن مسیر جدید پیش رو در زندگی افزایش می‌دهد. در صورتی که یکی از عزیزانتان دچار سکته مغزی شده است، در جهت پیدا کردن آمادگی لازم برای طی کردن مراحل ریکاوری پس از سکته مغزی راهنمایی‌های زیر را مطالعه نمایید.

فیزیوتراپیستی به نام ساین براون استروم، بر روی مراحل تغییر عملکرد حرکتی افراد بعد از سکته مغزی مطالعه انجام داده است و نتیجه‌ی این مطالعات به نام “مراحل ریکاوری براون استروم” شناخته شده است. براساس این مراحل، بازماندگان از سکته مغزی و خانواده آن‌ها، یک نقشه‌ی راه از مراحل پیش‌بینی شده دارند که می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا طبق آن برای زندگی خود برنامه‌ریزی انجام دهند. در ابتدا بیمار مراحلی از سستی عضلانی و هایپوتونی (ضعف عضلانی) را به صورت ناتوانی در حرکت دادن عضلات آسیب دیده، تجربه می‌کند. حتی اگر عضلات به خودی خود سالم باشند، بعد از سکته مغزی ارتباط عصب‌ها با عضلات قطع می‌شود. به همین دلیل اگر بلافاصله بعد از سکته مغزی بازتوانی و ورزش آغاز نشود، به دلیل استفاده نکردن، عضلات تحلیل می‌روند و تون عضلانی کاهش پیدا می‌کند.

نکات ابتدایی برای مراقبت از بیماران سکته مغزی

اگرچه کنار آمدن با اولین سکته مغزی به قدر کافی برای فرد دشوار است، اما آگاهی فرد از احتمال رخ دادن سکته مغزی برای بار دوم بسیار حائز اهمیت است، زیرا خطر سکته در آینده بعد از اولین دفعه‌ی سکته مغزی به طور چشمگیری بالا می‌رود. با این حال، اقدام به موقع و حتی پیشگیری از وقوع مجدد سکته در این افراد ممکن است.

1.      پیشگیری از وقوع سکته مغزی مجدد

مداخله و درمان سریع، هم به صورت جسمی و هم به صورت روانی، باعث می‌شود بیمار و پرستار او در مسیر درستی برای بهبودی و ریکاوری پس از سکته مغزی قرار بگیرند. این گونه اقدامات به‌موقع، همچنین باعث کاهش وقوع سکته برای بار دوم می‌شود. متأسفانه، بعد از یکبار سکته مغزی، شیوع سکته‌ی مجدد در فرد تا 40 درصد افزایش پیدا می‌کند. بنابراین، تشخیص به موقع، در زنده ماندن بیمار با کمترین عوارض، بسیار اهمیت دارد. تست FAST کمک می‌کند فرد به سرعت علائم شروع سکته مغزی را تشخیص دهد و با اورژانس تماس بگیرد: F: افتادگی صورت در حین لبخند زدن. A: ضعف و شل شدن دست. S: ناتوانی در درست صحبت کردن. T: تماس با اورژانس.

علاوه بر مشاهده‌ی علائم جسمی در فرد مبتلا به سکته، تغییرات قابل درک زیادی در روان او ایجاد می‌شود. این بیماران در مواقعی که دچار گیجی، افسردگی و علائم  اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) به دنبال تجربه‌ی ناگوار سکته مغزی هستند، نیازمند حمایت‌های همدلانه اعضای خانواده‌اند. اثر “سودوبولبار” یا “ناخویشتن‌داری عاطفی”، به دلیل تخریب نواحی مربوط به عواطف و احساسات در مغز ایجاد می‌شود و می‌تواند منجر به تغییرات روانی ناگهانی بدون علت واضح در فرد شود. با درک درست این تغییرات و فرسودگی‌های جسمی و ذهنی در کنار فرایندهای مربوط به مراقبت از بیماران سکته مغزی ، تنظیم برنامه‌های عملی برای بهبود کیفیت زندگی این افراد آسان‌تر انجام می‌شود.

بیمار باید با کمک پزشک یک برنامه توانبخشی ترتیب دهد تا با انجام مرحله به مرحله آن، انگیزه لازم برای تلاش در جهت بهبودی را حفظ کند. با اقدامات سریع در جهت درمان علائم سراسر بدن، شانس بیشتری برای بهبودی بیشتر و پایدارتر وجود دارد. همچنین، بیمار باید تمامی توصیه‌های ویژه‌ی پزشک را رعایت کند تا از ایجاد سکته مغزی مجدد پیشگیری شود، زیرا همانطور که گفته شد، فردی که سکته مغزی کرده است طی پنج سال اول بعد از سکته، در خطر بیشتری برای سکته مجدد قرار دارد.

اهمیت ایجاد عادت‌های سالم و جدید در دوره ریکاوری پس از سکته مغزی

جدا از انجام مراحل بازتوانی، رعایت و پایبندی به سبک زندگی سالمی که از سکته دوم پیشگیری کند، بسیار حائز اهمیت است. ایجاد عادت‌های جدید براساس مرحله‌ای از بازتوانی که بیمار در آن قرار دارد، باعث افزایش انگیزه بیمار برای تلاش و افزایش اعتماد به نفس می‌شود. در تشکیل الگوی عادت‌های جدید سه مؤلفه‌ی یادآوری، روزمره شدن و پاداش را مد نظر بگیرید. از یک دفتر یا تقویم یادآور، یا یک نیروی محرک روزانه استفاده کنید تا مغز انجام عادت را به خاطر آورد و آن را انجام دهد. تلاش کنید عادت جدید را در میان فعالیت‌های معمول روزانه بگنجانید تا به یک کار روتین و روزمره تبدیل شود. در نهایت، به خاطر انجام دادن آن عادت به خود پاداش‌های سالم و سریع بدهید. پرستاران می‌توانند در مراحل اولیه بعد از سکته مغزی که آسیب مغز قابلیت برگشت بیشتری دارد، از این روش استفاده کنند (در این مراحل اولیه، ظرفیت بازسازی ذهن در بیشترین حالت است). علاوه بر این موارد، بیمار و پرستار باید تغییراتی به سمت رژیم غذایی سالم، ورزش روزانه مناسب، محدود کردن مصرف الکل و سیگار و مصرف منظم داروهای ضد فشار خون و داروهای دیگر بیماری‌های زمینه‌ای، داشته باشند.

2.      شروع مراحل توانبخشی در اسرع وقت

همان طور که گفته شد، زمان‌های ابتدایی پس از بروز سکته مغزی، بهترین زمان برای بازسازی آسیب‌های وارد شده به مغز است. مغز در این دوره‌ی اولیه، بیشترین تمایل برای تغییر کردن و حفظ عادت‌های جدید دارد. تحرک جسمی مداوم و تکرار آن، چه با کمک پرستار و چه بدون کمک پرستار در هر موقعیتی، باعث قوی شدن مجدد و وصل شدن دوباره اتصالات عصبی قطع شده در طی سکته مغزی می‌شود. تمرکز بر مشکلات شایع و ویژه‌ای که در نواحی مختلف بدن ایجاد می‌شود، مانند تمرکز بر حرکت دست و پاها، می‌تواند مانع از بروز علائم شایعی مثل لنگش پا و انقباض دائمی دست و یا درمان این علائم شود. بازیابی عملکرد این دو بخش (دست‌ها و پاها) که به طور شایعی در سکته مغزی درگیر می‌شوند، گام بزرگی در جهت بازگشت استقلال عمل بیمار است.

آمادگی‌های لازم در هر مرحله

زمانی که بیمار وارد فاز مراقبت و ریکاوری پس از سکته مغزی می‌شود، خود فرد و اطرافیان باید به علائم شایع و مراحل بازتوانی توجه داشته باشند. باید در نظر داشت که امروزه لوازم ابداعی و قابل تهیه‌ی بسیاری برای کمک به بهبود هر یک از علائم وجود دارد.

3.      اختلال در گفتار و ارتباط اجتماعی

بین 25 تا 40 درصد از افرادی که دچار سکته مغزی شده‌اند دچار اختلال تکلم یا آفازی به صورت موقت می‌شوند. این حالت ممکن است به صورت از دست دادن توانایی ابراز افکار در قالب گفتار (آفازی در بیان) و یا اختلال در دریافت اطلاعات مغزی (آفازی در درک) باشد. هر دو نوع این اختلال، زمانی اتفاق می‌افتند که سکته مغزی نیم کره چپ مغز را درگیر کرده باشد.

لازم به ذکر است که سطح هوش این بیماران تغییر نکرده و کم نشده است، حتی زمانی که مهارت‌های ارتباطی آنان به طور موقت کاهش پیدا کرده باشد. مشکل تنها در مسدود شدن مسیرهای زبان در مغز است. برای مراقبت از بیماران سکته مغزی که دچار استیصال به دلیل ناتوانی در بیان خواسته‌ها و نیازهای خود شده‌اند، سعی کنید از راه‌های ساده برای برقراری ارتباط با آنان استفاده کنید، مانند استفاده از عبارت‌ها، تصاویر و علائم ساده به عنوان جایگزینی برای بیان خواسته‌ها. زمانی که بیمار توانایی برقراری ارتباط از راهی ساده را پیدا کرد، شروع به رفتن به جلسات گفتاردرمانی کند تا این بخش از توانمندی ارتباط مغز و بدن بیشتر تقویت شود.

4.      کنار آمدن با اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) بعد از سکته مغزی

اتفاقاتی که در پی سکته مغزی برای فرد رخ می‌دهد، باعث شده است یک چهارم این افراد علائم PTSD را تجربه کنند. اختلال اضطراب پس از سانحه اغلب در بیمارانی دیده می‌شود که پیش از سکته در موقعیت دعوا و درگیری و یا دیگر اتفاقات استرس‌زای روحی بوده‌اند، اما خود سکته مغزی هم می‌تواند پاسخ‌های مشابهی در مغز ایجاد کند و باعث PTSD شود. در این حالت جزئیات حادثه و اتفاق در حافظه فرد مدام تکرار می‌شود و منجر به طیفی از علائم مانند حساسیت بیش از حد، اضطراب، احساس گناه و افسردگی می‌گردد.

سلامت کامل روحی فردی که تجربه سکته مغزی داشته است بسیار بر تمرکز و اعتماد به نفس او در انجام مراقبت‌های دوره بهبودی و ریکاوری تأثیرگذار است، بنابراین مهم است که مراقبین این افراد، به همان اندازه که به پیشرفت و بهبود جسمی آنان اهمیت می‌دهند، به پیشرفت حالت روحی و ذهنی هم تأکید داشته باشند. بیمار و خانواده و تیم پزشکی در این مراحل باید صبر کافی برای مواجهه با چالش‌ها داشته باشند. همچنین بیمار باید از تیم پزشکی و به خصوص روانپزشک در صورت نیاز کمک بخواهد تا اگر لازم است داروی ضدافسردگی یا ضداضطراب مصرف کند. تغییرات روحی که بیمار یا اعضای خانواده در این دوران تجربه می‌کنند، می‌تواند ناگهانی و ترسناک باشد، بنابراین لازم است زمانی که این احساسات بروز پیدا می‌کنند، برای رفع و درمان آن‌ها اقدامات لازم صورت گیرد.

5.      کنار آمدن با احساس خستگی و فرسودگی

توانبخشی بلافاصله بعد از وقوع سکته مغزی ممکن است برای فردی که تا پیش از این، عملکرد جسمی فعالی داشته است، بسیار دردناک و سخت باشد. به ویژه به خاطر اثرات کسالت‌آور داروهای مصرفی، احساس خستگی روحی علامت شایع و قابل درکی در دوره ریکاوری به حساب می‌آید. زمانی که استراحت کردن نمی‌تواند انرژی لازم برای کارهای روزانه را فراهم کند، لازم است با پزشک مشورت صورت گیرد.

ممکن است پزشک دارو را تغییر دهد، از نظر روحی بیمار را حمایت کند و یا رویکرد توانبخشی را تعدیل کند. در مراحل اولیه بعد از سکته مغزی، تشکیل برنامه روزانه مناسب، وابسته به توازن میان شدت توانبخشی و صبر و تحمل بیمار است.

6.      کنار آمدن با اثرات روحی سکته مغزی و توانبخشی

تغییرات ایجاد شده در زندگی فرد بیمار و شوک ناشی از آن می‌تواند با عوارض روحی جدی و سریعی همراه باشد. در ابتدا ممکن است میزان استقلال فرد بیمار در انجام کارها کاملاً از بین برود و امید به بهبودی دور به نظر برسد.

نکته حائز اهمیت این است که فرد و اطرافیان صبور باشند و بیمار هم با خود و هم با عزیزانش همدلی کند. بسیاری از بیماران سکته مغزی، هم به خاطر تغییراتی که در مغز ایجاد شده و هم به خاطر بار عاطفی این اتفاق، دچار درجاتی از تغییرات شخصیتی می‌شوند. اثر سودوبولبار که در بالا به آن اشاره شد، معمولاً بدون هشدار یا محرک خاصی، باعث این تغییرات شخصیتی می‌شود. ممکن است خنده و گریه بی دلیل اتفاق بیافتد. این اتفاق در ابتدا شوکه کننده است، اما باید دقت داشت که در سکته مغزی هم مناطق مربوط به فعالیت جسمی و هم مراکز مربوط به احساسات مغز فرد آسیب پیدا کرده است. توجه کنید که بیمار همان فرد عزیز قبلی است و تنها تغییرات گیج کننده‌ای در او رخ داده است.

اگرچه این تغییرات باعث ترس افراد می‌شود، استفاده از ابزارهایی برای ایجاد امید و انگیزه در از بین بردن افسردگی بسیار حائز اهمیت است. جلسات مشاوره خصوصی و گروه درمانی هردو می‌توانند مفید باشند. انتخاب هر یک از این روش‌ها به تمایل بیمار بستگی دارد. رژیم غذایی مناسب، ورزش کردن، و برنامه ریزی کردن برای اهداف زندگی هم راه‌های دیگری برای مقابله با این شوک است. باید سعی شود به ازای پیشرفت‌هایی که در بیمار صورت می‌گیرد، جشن بگیرند تا گذراندن هر مرحله از توانبخشی، در خاطر فرد بماند. اگر تغییر سبک زندگی و مشاوره روانشناسی کافی نباشد، باید با پزشک در زمینه داروهای ممکن برای درمان افسردگی و دیگر علائم منفی روحی ادامه‌دار مشورت شود. شکست خوردن در حین مراحل ریکاوری، اجتناب ناپذیر است، اما تلاش برای پیشرفت در جهت رسیدن به میزان عملکرد پیش از وقوع سکته مغزی همچنان باید ادامه پیدا کند.

7.      ایجاد انگیزه در بیماران سکته مغزی

ماهیت تکراری اقدامات توانبخشی بعد از سکته مغزی می‌تواند منجر به خستگی بیمار در ادامه روند شود، اما باید توجه داشت که ذهن بسیار قدرتمند است. بیمار می‌تواند خستگی روحی را با وارد کردن یادآورهای احساسی و علایق شخصی  در برنامه روزانه، از خود دور کند. به عنوان مثال بیمار می‌تواند در حین انجام تمرین‌های توانبخشی موسیقی مورد علاقه خود را گوش دهد و یا از عکس‌های خانوادگی برای انجام تمریناتی که شامل نوشتن و حرکت دادن اجسام است، استفاده کند. توصیه می‌شود بیمار تمرین‌های بازتوانی را با کارهای روزانه دیگر ترکیب کند، مانند مرتب کردن جواهرات مورد علاقه خود در یک جعبه، کمک کردن در پختن غذای مورد علاقه، مشارکت در یک بازی یا سرگرمی و…، به طوری که در همه مثال‌های ذکر شده تلاش کند کارها را تا جای ممکن با دست آسیب دیده انجام دهد. این کار به فرد یادآوری می‌کند روز به روز در حال حرکت به سمت وابسته نبودن و زندگی معمولی گذشته است.

پزشک هم ممکن است در کنار این موارد، رژیم غذایی مناسب و ورزش روزانه را متناسب با وضعیت فعلی بیمار توصیه کند. اگرچه ممکن است هواخوری و بیرون رفتن از خانه برای بیمار دشوار باشد، اما اثرات آن بر افزایش انگیزه و شور زندگی بسیار قابل توجه است. هرچند ماهیت تمرین‌ها به صورت تکرار مداوم است، اما ایجاد تنوع در انجام هر یک از آن‌ها باعث تازگی و جدید به نظر رسیدن این کارهای تکراری می‌شود.

8.       تغییر باور غلط بیماران

در طی روند توانبخشی جسمی، بیماران تمایل دارند وزن بدن را روی بخش سالم بیاندازند و به قسمت‌های سالم متکی باشند. علی رغم این که این تمایل طبیعی است، اما این عادت در مراحل اولیه توانبخشی باید ترک شود. زیرا از بین رفتن توازن در استفاده یکسان از دو طرف بدن باعث می‌شود بخش آسیب دیده مجدداً به کار نیافتد و روند تحلیل عضلات و اتصالات عصبی ادامه پیدا کند.

برخی از پزشکان از شیوه‌ای به نام حرکت درمانی با محدودیت اجباری (CIMT) استفاده می‌کنند. در این روش، پزشک از بیمار می‌خواهد دست قوی‌تر را کمتر استفاده کند و تا جای ممکن او را به کار کردن با دست آسیب دیده تشویق می‌کند. اگر چه در این زمینه اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما این رویکرد موقتی باعث می‌شود در مراحل اولیه که مغز قدرت بازگشت قابل توجهی دارد، بیشترین تأثیر در توانبخشی گرفته شود.

9.      مرحله ثبات در روند ریکاوری پس از سکته مغزی

افرادی که سکته مغزی کرده‌اند، چشمگیرترین نتایج بازتوانی را در طی سه تا شش ماه اول فاز بهبودی تجربه می‌کنند. این پیشرفت سریع در ابتدای کار باعث افزایش انگیزه بیمار در طی مراحل سخت اولیه می‌شود و او را تشویق می‌کند که به طور کامل به انجام برنامه‌های درمانی پایبند باشد. اما زمانی که این فاز تحت حاد پایان می‌یابد، بیمار معمولاً وارد مرحله ثبات می‌شود، به طوری که در این مرحله سرعت پیشرفت و بهبودی به طور قابل ملاحظه‌ای کم می‎شود. این تغییر ایجاد شده بدان معنا نیست که بهبودی متوقف شده است، بلکه تنها سرعت آن کاهش پیدا کرده است. این اتفاق شایع است و بیمار باید از نظر ذهنی خود را برای این تغییر آماده کند. پایبندی به یک برنامه روزمره‌ی مداوم، بسیار در این دوره‌ی انتقال مؤثر است. باید توجه داشت که حتی اگر تغییرات و بهبودی بیمار مانند مراحل اولیه چشمگیر و واضح نیست، انجام تمرین‌های روزانه مانند قبل لازم و ضروری است.

پرستاری از بیمار سکته مغزی

ماه‌های ابتدایی، دوران سختی برای پرستاری از بیمار سکته مغزی است، اما آگاهی از روند پیش ‌روی بیمار و خانواده او باعث کاهش اضطراب و ترس اولیه‌ی فرد مراقبت کننده می‌شود. بازتوانی اگر به درستی انجام شود، خیلی در بهبودی مؤثر است. با وجود این که باید دانست راه طولانی در پیش است، نکته امیدوار کننده این است که مسیر پیش رو واضح و روشن است، به ویژه این که پیشرفت‌های پزشکی نوآورانه باعث درک بسیار بهتر و حمایت بیشتر افراد در مراحل ریکاوری پس از سکته مغزی می‌شود.

زمانی که شما موظف به مراقبت از بیمار سکته مغزی هستید، باید توجه داشته باشید که هر روزی که می‌گذرد قدمی به سمت توانمند شدن بیمار شماست. اگرچه روند توانبخشی زمانبر است، پرداختن به خود-حتی با انجام کارهای کوچک مورد علاقه- در ایجاد حس شادابی و سرزندگی هم در شما و هم در بیمار مؤثر است. باید دانست که بهبودی همیشه ممکن است و باید همواره به صورت پیوسته به جستجوی راه‌های بهبودی، امید و درمان‌های دارویی ادامه دهید.

مراقبت از خود

هرچقدر که شما مراقب خودتان باشید، بهتر می‌توانید به مراقبت از بیمار سکته مغزی بپردازید. فرسودگی و استراحت نکردن اجازه نمی‌دهد عشق و حمایت و مراقبتی که می‌خواهید، به بیمار عزیزتان عرضه کنید. پرداختن به نیازهای خود را خودخواهی تلقی نکنید. این کار هم برای شما و هم برای بیمار لازم و مفید است.

  • صبور باشید. هیچ کس نمی‌تواند مراقبت بدون نقصی انجام دهد. شما پیش از این هرگز چنین کاری نکرده‌اید و چیزهای زیادی وجود دارد که بتوانید یاد بگیرید. با شرکت در کلاس‌های مراقبت یا کارگاه‌های آموزشی در جامعه، مهارت‌های خود را تقویت کرده و اعتماد به نفس خود را بیشتر کنید.
  • زندگی خود را از دست ندهید. تبدیل شدن به فرد مراقبت کننده از بیمار، چیزی شبیه شوک ناشی از پدر و مادر شدن است. ناگهان تمام وقت شما به رفع نیازهای دیگری اختصاص می‌یابد، به طوری که نمی‌توانید به چیز دیگری فکر کنید.

به خاطر داشته باشید که شما حق دارید زمانی را به کارها و علایق خود اختصاص دهید. برای خود برنامه‌ای جدای از برنامه مراقبت از بیماران سکته مغزی داشته باشید و با شرکت در تفریحات مورد علاقه، باتری خود را شارژ نگه دارید! بسیار مهم است که شما منزوی نشوید، بنابراین زمانی را برای صحبت کردن و دیدار دوستان خود در نظر بگیرید.

  • به سلامت جسمی خود توجه کنید. مشکلات جسمی کوچک خود را نادیده نگیرید و طبق برنامه منظم چکاپ انجام دهید. راه‌های مناسب برای کنترل استرس و ریلکس شدن را پیدا کنید. غذای سالم مصرف کنید و به طور منظم ورزش کنید و خواب کافی داشته باشید. این کارها به حفظ سلامت شما کمک می‌کند.
  • به سلامت روحی خود توجه کنید. به خودتان اجازه دهید که در مواقعی ناامید، عصبانی و غمگین شوید و این احساسات خود را با فرد دیگری به جز بیمارتان در میان بگذارید. این احساسات طبیعی است و برای این که در شما انباشته نشود، باید آن‌ها را ابراز کنید. در این مرحله دوستان و گروه‌های حمایتی نقش مهمی می‌توانند داشته باشند.

مطالعات نشان می‌دهد که پرستاران افراد مبتلا به سکته مغزی هم در معرض افسردگی هستند، به خصوص اگر فرد بیمار، دچار زوال عقل شده باشد. افسردگی به خوبی به درمان پاسخ می‌دهد، بنابراین اگر احساس افسردگی دارید با پزشک در این باره صحبت کنید.

  • سعی کنید بخندید. شوخ طبعی می‌تواند بهترین دفاع شما در برابر شرایط و احساسات دشوار باشد. بار سنگینی بر دوش شما است و شما سزاوار خنده و احساس شادی هستید، به همین دلیل مهم است که از چیزهای خوبی که در زندگی وجود دارد استقبال کنید.