هموفیلی B چیست؟
هموفیلی B یک بیماری مادرزادی وابسته به کروموزوم X مغلوب میباشد که در نتیجه اختلال عمکرد فاکتور انعقادی 9 به وجود میآید. به غیر از این مورد، جهش خود به خودی و فرآیندهای ایمونولوژیک نیز میتوانند در اثر این اختلال به وجود بیایند. حدود 20 درصد مبتلایان به هموفیلی، به این نوع هموفیلی مبتلا هستند. در حدود 50% افراد میزان هموفیلی B بیشاز 1% حد نرمال فاکتور انعقادی 9 در یک فرد عادی دارند و به عبارت دیگر در گروه خفیف الی متوسط قرار دارند.
میزان مرگ و میر و شدت بیماری در این افراد وابسته به شدت خونریزی است. همچنین بیماریهای عفونی (مانند HIV و هپاتیت) در بیمارانی که قبل از سال 1985، فرآوردههای خونی دریافت کردهاند نیز میتواند مهم باشد.
مطالعات آزمایشگاهی برای کیسهای مشکوک به هموفیلی B شامل شمارش کامل سلولهای خونی، تستهای انعقادی و بررسی فاکتور 9 میشود. درمان هموفیلی B نیز احتمالاً شامل بررسی هموستاز، کنترل ناحیههای خونریزی، استفاده از فاکتورهای جایگزین و دارو، تجویز مهارکنندههای فاکتور و درمان و توانبخشی بیماران مبتلا به هموفیلی سینوویتی میشود.
انواع بیماری
طبقه بندی شدت هموفیلی بر مبنای علائم بالینی خونریزی یا سطح پروکوآگولانت پلاسما میباشد. میزان استفاده دومین معیاری که گفته شد، بیشتر از مورد اول میباشد. بیماران مبتلا با فاکتور طبیعی کمتر از 1٪ حالت نرمال ( <IU/mL0.01) به احتمال قوی هموفیلی شدید خواهند داشت. افراد مبتلا با فاکتور 1-5٪ حالت نرمال (IU / ml 0.01-0.05) نیز در گروه هموفیلی با شدت متوسط قرار میگیرند و افراد با میزان فاکتور بیش از 5% الی 40٪ حالت نرمال (IU / ml 0.4-0.05) نیز هموفیلی خفیف خواهند داشت.
در برخی طبقه بندیهای دیگر نیز از معیار علائم بالینی خونریزی استفاده میشود؛ زیرا بیماران با فاکتور 9 کمتر از 1٪ گاهی اوقات خونریزی کم و غیر خود به خودی دارند و به نظر میرسد که هموفیلی متوسط یا خفیف داشته باشند. با این حال، حالت برعکس آن نیز برای بیماران مبتلا به فعالیت پروکوآگولانت 5-1% صادق است که ممکن است با علائم شدید بیماری همراه باشند. تعداد کمی از بیماران نیز دارای حالتهای مشابه ترومبوفیلی مانند جهش فاکتور 5 لیدن، کمبود پروتئین C یا پروتئین S یا جهشهای پروترومبین G20210A هستند که این اختلالات استعداد به خونریزی را تحت تأثیر قرار داده و از این طریق علائم به صورت خفیف و یا به صورت تاخیری بروز میکنند.
پاتوفیزیولوژی هموفیلی B
کمبود در فاکتور 9 و یا اختلال در عملکرد آن یا مهارکنندههای فاکتور 9 باعث اختلال در آبشار انعقادی طبیعی میشوند که در نهایت منجر به خونریزی خود به خودی و شدید در پاسخ به تروما میشوند. محلهای خونریزی شامل مفاصل (به طور عمده زانو و آرنجها)، عضلات، سیستم عصبی مرکزی (CNS)، دستگاه گوارش، دستگاه تناسلی و ادراری، سیستم تنفسی و دستگاه قلبی عروقی هستند. بیماران مبتلا به HIV، هپاتیت و سایر بیماریهای ویروسی نیز از بیماریهای مرتبط با آن عفونت رنج میبرند.
فاکتور 9
فاکتور 9، یک گلیکوپروتئین تک زنجیره وابسته به ویتامین K میباشد که ابتدا توسط هپاتوسیت سنتز شده و سپس پروتئین پیشساز قبل از ترشح به خون به طور گسترده تحت تغییرات زیادی قرار میگیرد.
غلظت فاکتور 9 موجود در پلاسما در حدود 4-5 میکروگرم در میلی لیتر بوده و نیمه عمر آن تقریباً 18-24 ساعت است. افزایش فعالیت فاکتور 9 در پلاسما تا سه برابر حالت طبیعی نیز مشکلی به وجود نمیآورد. لازم به ذکر است که به دلیل اینکه فاکتور 9 کوچکتر از آلبومین است، هم در داخل عروق و هم خارج عروق دیده میشود.
سیستم انعقادی
وظیفه سیستم انعقادی، همانطور که در تصویر زیر دیده میشود، تولید یک لخته فیبرینی پایدار در محل آسیب دیده است. لخته شدن از طریق دو مکانیسم صورت میگیرد: مسیر داخلی و مسیر بیرونی.
آبشار انعقادی
مسیر داخلی زمانی آغاز میشود که فاکتور 12 به دلیل اتصال به آندوتلیال آسیب دیده فعال شود. فعالسازی فاکتور 12 همچنین میتواند باعث شروع به کار مسیر بیرونی، فیبرینولیز، تولید کینین و فعالسازی مکمل را نیز شود.
در رابطه با کینینوژن با وزن مولکولی بالا (HMWK)، فاکتور 12 فعالشده، پره کالیکرین را به کالیکرین تبدیل میکند و فاکتور 11 را فعال میکند. فاکتور 11 فعال، به نوبه خود، فاکتور 9 را در یک واکنش وابسته به کلسیم فعال میکند. فاکتور 9 فعال بر خلاف فاکتور 9 غیرفعال، میتواند به فسفولیپیدهای غشا اتصال یافته و سپس فاکتور 10 را در سطح سلول فعال نماید. فعال سازی فاکتور 10 شامل یک مجتمع پیچیده از فاکتور 9 فعالشده، ترومبین فعالکننده فاکتور 8، یون کلسیم و فسفولیپید است.
در مسیر خارجی، تبدیل فاکتور 10 به فاکتور 10 فعال مستلزم فاکتور بافتی(TF) یا ترومبوپلاستین، فاکتور VII و یون کلسیم است. فاکتور بافتی از سلولهای آسیب دیده ترشح میشود. براساس تحقیقات احتمال داده میشود که فاکتور بافتی یک کمپلکس لیپوپروتئینی داشته باشد که با عمل فعالسازی به عنوان گیرنده سطح سلولی برای فاکتور 7 عمل کند. به غیر از این مورد، فاکتور بافتی، فاکتور 10 را نیز جذب میکند تا واکنش بین فاکتور 7 فعال، فاکتور 10 و یون کلسیم را تسریع ببخشد. فاکتور 9 فعال و فاکتور 12 نیز میتوانند فاکتور 7 را فعال کنند.
در مسیر مشترک، فاکتور 10 فعال (تولید شده از طریق مسیرهای داخلی یا خارجی) یک کمپلکس پروترومبیناز را با فسفولیپید، یونهای کلسیم و فاکتور 5 فعال که فعال کننده ترومبین نیز است، تشکیل میدهد. این مجموعه، پروترومبین را به ترموبین و پروترومبین 1 و 2 تبدیل میکند. ترومبین نیز فیبرینوژن را به فیبرین تبدیل کرده و فاکتور 8، 5 و 13 را فعال میکند.
فیبرینوپپتیدهای A و B که نتیجه تجزیه پپتیدهای A و B توسط ترومبین هستند، باعث به وجود آمدن مونومرهای فیبرین شده و سپس آن را به شبکهای از فیبرین تبدیل میکند. در نهایت لخته تولید شده نیز توسط فاکتور 13 فعال و اتصال متقابل رشتههای فیبرین مجاور به همدیگر تثبیت میشود. به دلیل واکنشهای پیچیده مسیرهای انعقادی داخلی و خارجی (فاکتور 9 فعال فاکتور 7 را فعال میکند) وجود تنها یک مسیر انعقادی در جانداران با مکانیزمهای مختلف فعال سازی پیشنهاد شده است.
فاکتور 8 به صورت فعال و فاکتور 9 در فرم غیر فعال گردش میکنند. هنگامی که فاکتور 9 فعال میشود، این دو فاکتور به صورت مشارکتی فاکتور 10 را جذب و فعال میکنند. این فاکتور یک آنزیم کلیدی بوده که تبدیل فیبرینوژن به فیبرین را کنترل میکند. بنابراین فقدان هر کدام از این فاکتورها ممکن است باعث اختلال در تشکیل لخته به صورت گسترده شود و در نتیجهی آن خونریزی به وجود میآید.
ژنتیک
ژن فاکتور 9 (مثل ژن فاکتور 8) روی بازوی بلند کروموزوم X داخل ناحیهی Xq27 قرار گرفته است. ژن فاکتور 9 34 کیلوباز دارد و از هشت اگزون و هفت توالی مداخلهگر تشکیل شده است. پروتئین بالغ از 415 آمینواسید تشکیل یافته است. جهشهای نقطهای و حذفها در ژن فاکتور 9 شایعترین دلایل هموفیلی B هستند.
تظاهرات بالینی هموفیلی B
نشانهی اصلی هموفیلی هموراژ به داخل مفاصل است. این خونریزی دردناک بوده و به التهاب طولانی مدت و تخریب مفصل (معمولاً مچ پا در کودکان و مچ پا، زانوها و آرنج در بزرگسالان و نوجوانان) میانجامد. در نتیجه دفورمیتیهای دائمی، ناهمراستایی، از دست دادن تحرک و طول نابرابر اندامها دیده میشود.
سلولهای سینوویال انسانی سطوح بالایی از مهارکنندهی مسیر فاکتور بافتی را میسازند که سبب ایجاد سطوح بالاتری از مهار فاکتور Xa میگردد. این شرایط مفاصل هموفیلی را در معرض خونریزی قرار میدهد. هیپرتروفی سینوویال، رسوب هموسیدرین، فیبروز و آسیب رشد غضروفی، همراه با تشکیل کیست-استخوانی سابکندرال اتفاق میافتد.
مهارکنندهها
تقریباً 3-5 درصد بیماران با هموفیلی B شدید مهارکنندههای آلوآنتیبادی به وجود میآورند که فاکتور 9 را خنثی میکند. این مهارکنندهها معمولاً آنتیبادیهای ایمونوگلوبولین G هستند و به نظر میآید پس از اولین انفوزیونهای کنسانتره فاکتور 9 ظاهر میگردد.
هر دو عامل ژنتیکی و محیطی تناوب ایجاد مهارکننده را تعیین میکنند. اختلالات مولکولی ویژه (مثل حذف ژنی، جهشهای کدون توقف، جهشهای تغییر چارچوب) و فقدان یا کمبود فاکتور 9 اندوژن (بیماری شدید) با بروز بیشتر ایجاد مهارکنندهها همراهی دارند. تشکیل مهارکنندهها در کودکان سیاهپوست با احتمال بیشتری رخ میدهد. علاوه بر این، فرآوردههای خالص (که دیگر در بازار موجود نیست) با ایجاد مهارکنندهی بیشتری مرتبط شناخته شده است.
اتیولوژی هموفیلی B
هموفیلی B یک بیماری مغلوب مرتبط با X به علت جهش ارثی یا اکتسابی در ژن فاکتور 9 یا یک مهارکنندهی فاکتور 9 است. ژن فاکتور 9 در بازوی بلند کروموزوم X روی باند q27 قرار گرفته است. فاکتور 9 حاوی 415 آمینواسید بوده و وزن مولکولی 57,000 دالتون دارد. ژنی که این پروتئین را کد میکند، 33 کیلوباز بوده و 8 اگزون و 7 اینترون دارد.
چند صد جهش با انواع جانشینیهای آمینواسیدی در هموفیلی B توصیف شده است. این جهشها شامل حذفهای نسبی و کامل، جهشهای بدمعنی و سایر جهشها هستند که موجب کاهش یا فقدان تولید فاکتور 9 یا تولید یک پروتئین غیرعادی میگردند. ارزیابی و شناخت نقص خاص ژنی در خانوادههایی با هموفیلی شدید ردیابی دقیق ژن، آنالیز ناقل و تشخیص پیش از تولد را ممکن کرده است.
این نقص موجب تولید ناکارآمد ترومبین توسط فاکتور 9 فعال و فاکتور 8 فعال شده از طریق مسیر داخل آبشار انعقادی میشود. این مکانیسم، در ترکیب با اثر مهارکنندهی مسیر فاکتور بافتی، تمایل غیرمعمولی به خونریزیهای بیدلیل به وجود میآورد.
اپیدمیولوژی هموفیلی B
هموفیلی توزیع جهانی دارد. بروز هموفیلی B تقریباً 1 مورد در هر 25,000-30,000 تولد پسر تخمین زده میشود. شیوع هموفیلی B 5.3 مورد در 100,000 مرد، با 44 درصد بیماری شدید میباشد.
هموفیلی B بسیار کمتر از هموفیلی A بروز مییابد. از تمام موارد هموفیلی، 80-85 درصد هموفیلی A، 14 درصد هموفیلی B و باقیمانده سایر ناهنجاریهای انعقادی هستند.
تفاوتهای نژادی، جنسی و مرتبط با سن در بروز
هموفیلی B در تمام نژادها و گروههای قومی دیده میشود. در کل، جمعیتشناسی هموفیلی از یک توزیع نژادی در جمعیت پیروی میکند؛ برای مثال، نرح هموفیلی در بین مردان سفیدپوست، آفریقایی آمریکایی و اسپانیایی مشابه همدیگر میباشد.
چون هموفیلی مرتبط با X مغلوب است، غالباً در مردان دیده میشود. زنان معمولاً ناقلین بدون نشانه هستند. اگرچه، هموفیلی خفیف میتواند در بین ناقلین شایعتر از چیزی باشد که میدانستیم. در یک مطالعه، 5 بیمار از 55 با هموفیلی خفیف (سطوح 5-50 درصدی فاکتور) دختر بودند.
اگر یکی از موقعیتهای زیر وجود داشته باشد، زنان نیز میتواند به علت هموفیلی خونریزی بالینی داشته باشند:
- یونیزاسیون شدید (برای مثال، غیرفعالسازی آلل فاکتور 9 نرمال در یکی از کروموزومهای X)
- هموزیگوتی برای ژن هموفیلی (برای مثال، پدر هموفیلی و مادر ناقل، دو جهش مستقل، یا برخی ترکیبهای وراثتی و جهشهای جدید)
سندرم ترنر (XO) در رابطه با ژن هموفیلی متأثر
نقص جدی در فاکتور 9 میتواند در دوران نوزادی مشهود شده و در ادامهی زندگی ادامه یابد. فقدان تظاهرات هموراژیک هنگام تولد هموفیلی را رد نمیکند. خونریزی شدید پس از ترومای نرمال هنگام راه رفتن کودک شاید اولین اندیکاسیون هموفیلی باشد.
فنوتیپ لیدن هموفیلی B به شکل یک بیماری شدید اطفال خود را نشان میدهد، که متعاقباً با بلوغ، احتمالاً به دلیل اثر آندروژن، بهبود مییابد.
پیش آگهی هموفیلی B
با آموزش و درمان مناسب، بیماران هموفیلی میتواند زندگی کامل و پربازدهی داشته باشند. پروفیلاکسی و درمان زودهنگام با کنسانتره فاکتور که مصون از آلودگی ویروسی باشد، به طور معناداری پیشآگهی بیماران را با وجود مرگ و میر و مریضی بهخاطر هموفیلی شدید بهبود بخشیده است. با این وجود، تقریباً یک چهارم بیماران با هموفیلی شدید در سنین 6-18 مهارتهای حرکتی و عملکرد تحصیلی کمتری از حد نرمال دارند و مشکلات عاطفی و احساسی آنها بیش از دیگران میباشد.
کنسانترههای فاکتور درمان را در خانه امکانپذیر کرده است که بر کیفیت زندگی بیمار میافزاید. علاوه بر این، افزایش معنادار امید به زندگی در عصر درمان جایگزینی مشاهده شده است. امید به زندگی از 11 سال و کمتر برای بیماران با هموفیلی شدید قبل از دههی 1960 به تقریباً 60 سال، سابق بر اپیدمی HIV در دههی 1980 رسید.
عفونت ویروسی از کنساترههای آلودهی فاکتور در عصر درمان جایگزنی به یک مشکل بد شد. بیشتر بیمارانی که فرآوردههای پلاسمایی بررسی نشده از نظر آلودگیهای ویروسی دریافت کرده بودند، به HIV، هپاتیت A، هپاتیت B یا هپاتیت C آلوده شدند.
خطرناکترین اینها عفونت HIV بود. اولین مرگهای بیماران هموفیلی به دلیل ایدز در اوایل دههی 1980 ثبت شد. نرخ seroconversion برای بیماری شدید بیش از 75 درصد، برای بیماری متوسط 46 درصد و برای بیماری خفیف 25 درصد بود.
در ایالات متحده، نرخ مرگ بیماران هموفیلی از 0.4 مرگ در میلیون در 1979-1981 به 1.2 در میلیون نفر از جمیعت در 1987-1989 رسید. ایدز عامل مرگ 55 درصد از مرگهای هموفیلی بود. عوامل مرگ از خونریزیهای داخل جمجمهای و سایر خونریزیها به سمت ایدز و سیروز ناشی از هپاتیت شیفت داد. ایدز شایعترین دلیل مرگ بیماران هموفیلی شدید باقی ماند. در واقع، افراد آلوده شده با HIV بیشتر احتمال دارد از این بیماری بمیرند تا از هموفیلی.
با بهبود غربالگری اهداکنندگان، متدهای جدید خالصسازی کنسانترهی فاکتور، و کنسانترههای نوترکیب، عوارض عفونی هماکنون بیشتر ارزش تاریخی دارند. اگرچه، حتی با این متدها نیز برخی ویروسها (برای مثال پاروویروس B19) نمیتواند پاکسازی شود و از طریق فرآوردههای پلاسمایی منتقل میگردد. سایر عوامل عفونی بالقوه شامل آنهایی میشود که بیماری کروتزفلد-جاکوب را به وجود میآورند. با توسعهی فرآوردههای بدون پروتئین جانوری خطر آلودگی با این عوامل شاید کاهش یابد.
هموراژ داخلجمجمهای و هموراژ به داخل بافتهای نرم اطراف نواحی حیاتی، مثل مجرای هوایی یا اندامهای داخلی مهمترین عوارض تهدیدکنندهی حیات باقی ماندهاند. خطر خونریزی داخلجمجمهای در طول زندگی 2-8 درصد میباشد و سبب یک سوم مرگهای بر اثر هموراژ، حتی در عصر جایگزینی فاکتور است. هموراژ داخلجمجمهای دومین عل شایع مرگ و مهمترین دلیل مرگ مرتبط با هموراژ میباشد. از بیماران هموفیلی شدید، 10 درصد خونریزی داخل جمجمهای با مرگ و مرگ 30 درصد دارند.
بیماریهای مفصلی ناتوانکنندهی مزمن در نتیجهی هموراژهای مکرر؛ التهاب غشای سینوویال؛ هیپرتروفی؛ و در نهایت، آرتریت تخریبی. جایگزینی زودهنگام فاکتورهای انعقادی با انفوزیون برای جلوگیری از معلولیت عملکردی ضروری است. بنابراین، درمان پروفیلاکتیک 2-3 بار در هفته، با شروع از زمان جوانی، مراقبت استاندارد در توسعهیافتهترین کشورها در نظر گرفته میشود.
پیش از استفادهی گسترده از درمان جایگزینی، بیماران هموفیلی شدید طول عمر کوتاه و کاهش کیفیت زندگی را تجربه میکردند که به طور عظیمی متأثر از آرتروپاتی هموفیلیک بود. درمان خانگی برای همآرتروز با کنسانتره فاکتور امکانپذیر شد. درمانهای پروفیلاکتیک با کنسانترههای لیوفیلیزه که اپیزودهای خونریزی را از بین میبرد به پیشگیری از تخریب مفصل، مخصوصاً در اوایل زندگی (برای مثال در سن 1-2) کمک مینماید.
در کل، نرخ مرگ و میر بیماران هموفیلی دو برابر جمعیت مردان سالم است. برای چند تا از هموفیلیها، این نرخ 4-6 برابر بالاتر میباشد. اگر هپاتیت و سیروز را به حساب نیاوریم، نرخ کلی مرگ و میر بیماران هموفیلی شدید 1.2 برابر جمعیت مردان سالم است.
درمان هموفیلی B
درمان هموفیلی میتواند شامل مدیریت هموستاز، اپیزودهای خونریزی، استفاده از فرآوردههای جایگزین فاکتور و داروها، درمان بیماران با مهارکنندههای فاکتور، و درمان و توانبخشی بیماران سینوویت هموفیلی باشد.
درمان ایدئال بیماران هموفیلی بایستی در یک مرکز جامع مراقبتهای هموفیلی صورت گیرد. این مراکز از یک اپروچ با چند دیسیپلین پیروی میکنند که متخصصان هماتولوژی، ارتوپدی، دندانپزشکی، جراحی، پرستاران، فیزیوتراپیستها، کارگران اجتماعی و سایر متخصصان حرفهی سلامت را شامل میشود. بیمارانی که در کلینیکهای مراقبت جامع درمان میشوند نشان داده شده است که دسترسی بهتری به درمان، مریضی کمتر و پیامد کلی بهتری دارند.
درمان جایگزینی سیار برای اپیزودهای خونریزی به منظور پیشگیر یاز آرتروپاتی مزمن و معلولیتها ضروری است. درمان در منزل و انفوزیون توسط خانواده یا والدین در بیشتر موارد شدنی است. درمان فوری و درخورد هموراژ برای پیشگیری از عوارض طولانی مدت و معلولیت مهم میباشد.
محاسبهی دوز باید برای رسیدن به فعالیت 30 درصدی فاکتور 9 برای بیشتر هموراژهای خفیف، حداقل 50 درصدی برای خونریزیهای شدید (مثلاً بر اثر تروما) یا برای پروفیلاکسی جراحی دندانپزشکی یا جراحیهای دیگر و 80-100 درصدی در هموراژهای تهدیدکنندهی حیات لازم میباشد. بستری کردن بیمار برای خونریزیهای شدید یا تهدیدکنندهی حیات، مثل خونریزیهای بافت نرم بزرگ، هموراژ رتروپریتوئینال، و هموراژ مرتبط با آسیب سر، جراحی یا کارهای دندانپزشکی گزینهی در دسترس میباشد.
بیماران برای پروفیلاکسی، درمان متناوب یا درمان مورد نیاز در هنگام خونریزی مواجه میشوند. در بسیاری از مطالعات نشان داده شده که پروفیلاکسی میتواند از پیشرفت آسیب به ناحیههایی مثل مفاصل جلوگیری کند یا حداقل از سرعت آن بکاهد. بر اساس مرور شش کارآزمایی کنترلشدهی تصادفیسازی شده، درمان پیشگیرانه در کودکی در مقایسه با درمان در هنگام نیاز، قادر است تا کل خونریزیها و خونریزی درون مفاصل و تخریب کلی مفصلی را کاهش داده و کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشد.
در بیشتر کشورهای توسعهیافته با دسترسی به فرآوردههای نوترکیب، پروفیلاکسی اولیه درمان اساسی است (برای مثال درمان از سن 1 سالگی شروع شده و تا نوجوانی ادامه مییابد). یک آنالیز هزینه-اثربخشی نشان داد که این اپروچ مصرف کلی فاکتور و نرخ مریضی را به طور معناداری کاهش میدهد. در شرایطی که این کار آسان نیست، پروفیلاکسی ثانویه (مثلاً درمان پس از آسیب یکی از مفاصل به منظور پیشگیری از بدتر شدن وضع مفصل) برای دورهای مشخص انجام میشود.
تعیین دوز طوری طراحی میشود تا سطوح فاکتور بیشتر از 2 درصد باقی بماند. با توسعهی آمادهسازی FIX که نیمه عمرها را گسترش داده، تعیین دوز برای پروفیلاکسیهای روتین هر 10 روز یک بار انجام میشود.
در آینده، تجویز خوراکی فاکتور 9 برای پروفیلاکسی شاید از طریق استفاده از حاملهای هیدروژلی که فاکتور 9 را از تخریب در معده محافظت کرده و آن را در روده آزاد میکنند، ممکن گردد. ژندرمانی قابلیتهایی از خود برای علاج قطعی این بیماری نشان داده و در کارآزماییهای کوچک انسانی امیدوارکننده ظاهر شده است.